شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت دماسنج
+ پسري يه دختري رو خيلي دوست داشت که توي يه سي دي فروشي کار ميکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هيچي نگفت. هر روز به اون فروشگاه ميرفت و يک سي دي مي خريد فقط بخاطر صحبت کردن با اون … بعد از يک ماه پسرک مرد … وقتي دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد … دخترک ديد که تمامي سي دي ها باز نشده … دخترک گريه کرد و گريه کرد تا مرد …
ميدوني چرا گريه ميکرد ؟ چون تمام نامه هاي عاشقانه اش رو توي جعبه سي دي ميگذاشت و به پسرک ميداد.
هلوع♥
آخــــــــــــــــــــي :(
سلام بچه ها؟؟؟رشت بارونه؟؟هلوع؟؟
هلوع♥
سلام.. ديروز بارون بود.. امروز نه....... :)
ديشب خودم رشت بودم بعد ظهر سيل بود
هلوع♥
آره... بدجوريم سيل بود!! :) شما مگه برا كجايي؟
نيرو دريايي تا امام حسين نصف جاده رودخون بود
هلوع♥
بيشتر خيابونا هويجوري بود....... ازشهرداري و گلسار گرفته تا فلسطين و ميدون امام حسين....... :) خيابونا واسه خودشون دريايي بودن......... ديــــــي
چه متن جالبي.ممنون
ساعت دماسنج
پسر شمالي
رتبه 0
0 برگزیده
238 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
پسر شمالي عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top